احساس تحلیل رفتگی را با یادگیری راههایی که بتوانید وقت خود را بیشتر با فعالیتها و افرادی که برایتان مهم هستند بگذرانید از بین ببرید.

اگر احساس می کنید که بیش از حد کار می کنید و فائق آمدن بر اقتضائات شغلی خود را بیش از همیشه  سخت می بینید ،بدانید که تنها نیستید.

آقای رابرت بروکس، دکترای روانشناسی و یکی از نویسندگان کتاب قدرت ارتجاع : دستیابی به توازن، اعتماد بنفس و نیروی شخصی در زندگ ، می گوید:" بسیاری از مردم در یافتن توازن در زندگیشان بدلیل تعدیل نیرو  یا تعلیق هایی که در محل کارشان اتفاق می افتد مشکلات زیادی دارند. آنها از این هراس دارند که این مساله برای آنها نیز اتفاق بیافتد ؛ بنابراین ساعات کاری خود را افزایش می دهند."

بروکس میگوید: " ولی حتی اگر کنترلی بر ساعات کاری خود نداشته باشید نیز می توانید این سوال را از خود بپرسید که از چه راه های دیگری می توانم از زندگی خود بیشتر لذت ببرم؟" ."  وقت و توجه خود را بر چیز های متمرکز کنید که می توانید آنها را کنترل کنید."

در اینجا به 5 راه برای اینکه توازن بیشتری به زندگی روزمره خود بدهید اشاره می کنیم:

1. وقت استراحت را به برنامه  خود اضافه کنید

هنگامی که برای یک هفته برنامه ریزی می کنید ، وقتی را برای بودن با خانواده و دوستان و فعالیت هایی که انرژی دوباره به شما می دهند ، اختصتص دهید.

اگز قرار ملاقاتی با همسر خود دارید، یا با دوستان قرار تفریحی گذاشته اید ، حتما انجام دهید.

لا ورا استاک ، کارشناس بهره وری در دنور و نویسنده کتاب  فوق کارآمدی : 6 نکته برای انجام کارها با بهترین بهره وری، می گوید " وقتی با دوستان برای گردش بیرون می روید،بلافاصله قرار بعدی را تنظیم کنید تا باز هم ، با هم به گردش بروید ".

استاک می گوید : یک فعالیت همراه با خانواده را نیز برای هر جمعه بعد از ظهر برنامه ریزی کنید—مانند رفتن به سینما یا پارک. او می گوید که " ما معمولا این کار را وقتی انجام می دهیم که در برنامه خود  کار دیگری نداریم ، در حالیکه اگرآن را طبق برنامه انجام دهیم ، بهتر است."

یک بازیگر و تهیه کننده آگهی های تبلیغاتی تلوزیونی در نیویورک 3 ساعت قبل از خروج از خانه به سمت محل کارش از خواب بیدار می شود، بنابراین می تواند کمی بدود و زمانی را نیز با همسر و فززندشان بگذراند.

او درنامه الکترونیکی خود به سایت پزشکی وب ام دی می گوید که" بسیاری از دوستان من فقط ازخواب بیدار شده و دوش می گیرند و مستقیم سر کار می آیند و اغلب از این شکایت دارند که هیچ وقتی برای کار های دیگر ندارند". همچنین او می گوید" من فهمیدم که اگر این 3 ساعت را در برنامه صبح بگنجانم ، روز کاری پربار و آرامی را خواهم داشت. مطمئنم که می توانم تمایز آن را وقتی که چنین روزی را ندارم، احساس کنم"

2. فعالیت های تلف کننده وقت و انرژی خود را حذف کنید.

" دکتر مارلین پودر – یورک روانشناس و استاد در نیو یورک و کنتیکت می گوید: " بسیاری از اشخاص زمان خود را صرف فعالیت هایی می کنند که هیچ ارزشی ندارند- برای مثال، زمان زیادی را صرف صحبت با همکاری می کنند که به طور مدام در حال غر زدن و شایعه سازی است". او پیشنهاد می کند که مجموعه کار های زائد و بی اثر در شغل یا زندگی شخصی را به حداقل  برسانید.

شاید اگر برای محدود کردن زمانی که برای اینترنت یا سایت های رسانه ای اجتماعی ، تماسهای تلفنی شخصی یا چک کردن حساب بانکی خود  صرف می کنید ، جمع کیند ، شاید بتوانید زودتر از موعد، محل کار را ترک کنید. استاک می گوید که " ما بدون اینکه متوجه شویم به درون این عادت هایی که کارایی ما را کم می کنند، کشیده می شویم"

3.در مورد وظایف خود دوباره فکر کنید

این مورد را در نظر بگیرید که می توانید برای انجام وظایف و ماموریت های خانگی از دیگران کمک بگیرید.

آیا می توانید خوار وبار مورد نیاز خود را به صورت آنلاین سفارش داده و در محل تحویل بگیرید؟ یا انجام برخی کارها را به دیگران بسپارید، یا با دوستان خود در انجام برخی امور همکاری و تقسیم وظیفه کنید.

استاک می گوید:" می توانید در مقابل پرستاری از بچه های خود، خدمات باغبانی ارائه بدهید." یا" اگر آشپزی را دوست دارید ، می توانید در مقابل خدمات مورد نیاز خود ، برای دوستانتان آشپزی کنید."

4. تحرک بدنی داشته باشید.

وقتی یک برنامه زمانی بسیار پری دارید، پیدا کردن وقت برای ورزش خیلی سخت است؛ بروکس می گوید :" تحقیقات نشان می دهد که ورزش به شماکمک می کند تا هشیار تر باشید".

سامانتا هریس که وکیل یک سازمان غیر اتفاعی در فیلادلفیا است میگوید که اخیرا 2 تا 3 روز در هفته قبل از بیدار شدن اعضای خانواده به باشگاه ورزشی می رود . او. می گوید که: " واقعا در ادامه روز  حس بهتری دارم ".

5. به یاد داشته باشید که در فواصل طولانی، اندکی تمدد اعصاب لازم است.

از این فکر که برای ایجاد موازنه در زندگی، باید تغییرات زیادی در خود ایجاد کنید، نترسید. بروکس توصیه می کند که یک بر نامه عملی تری برای خود برگزینید ؛ مثل یک شب در هفته زود رفتن از سر کار .

او می گوید " فعالیت هایی را که بیشتر برایتان مهم است، در برنامه خود بگنجانید"

استاک به این نکته  اشاره می کند که حتی در سخت ترین شرایط نیز، می توانید روزانه با انجام کارهایی مثل دوش گرفتن ، خواندن داستان های طنز، قدم زدن، یا گوش دادن به موسیقییک تنوع کوچک در کار ایجاد کنید. شما باید برای چیزهایی که لذت زندگی را چند برابر می کند، وقت بگذارید"

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، شهاب سخا
منبع: webmd.com

من اعتراف می کنم:

«مجبورم گوشی خودم را مرتب چک کنم؛ و البته از آن استفاده می کنم و اغلب اوقات انگیزه چک کردن گوشی آزارم می دهد. درون مطب دندانپزشکی، در راه رساندن بچه ها به مدرسه، حتی در حال درست کردن صبحانه. بعضی وقتها بدون اینکه بدانم واقعا دنبال چه می گردم، گوشی را در دستم نگه می دارم. بعضی وقتها بدون فکر به صفحه نمایش گوشی ضربه می زنم؛ به پست الکترونیکی ام یا یک وبلاگ نویس محلی، تقویم شخصی ام و یا صفحه Twitter ام سر می زنم. اما من تنها کسی نیستم که با این گونه وسواس پیشرفته و مدرن دست به گریبان است».

بر اساس بررسی انجام شده در سال 2012 توسط مرکز تحقیقات Pew، 46 درصد از کل بزرگسالان آمریکایی امروزه صاحب یکی از این گوشی های هوشمند هستند – این رقم در سال 2011 تنها 25% بود.

استفاده از این گوشی ها می تواند برای کاربرانش گران تمام شود. بر اساس مطالعه ای که بر روی 1600 مدیر و فرد حرفه ای انجام شد، دکتر لسلی پرلو، پروفسور مدیریت و رهبری در مدرسه تجاری هاروارد، به نتایج زیر دست یافت:

- 70 درصد افراد حدودا 1 ساعت پس از بیدار شدن از خواب گوشی خود را چک می کنند.

- 56 درصد حدودا 1 ساعت پیش از خوابیدن این کار را انجام می دهند.

- 48 درصد افراد، در آخر هفته ها گوشی خود را چک می نمایند.

- 51 درصد از افراد در تعطیلات، بدون وقفه مشغول چک کردن گوشی خود هستند.

- 44 درصد از افراد می گویند اگر گوشی خود را گم کرده و نتوانند طی 1 هفته جایگزینی برای آن تهیه کنند، دچار اضطراب شدیدی خواهند شد.

پیتر دلیسی رئیس آکادمیک برنامه رهبری و مدیریت فناوری در دانشگاه سانتا کلارا در کالیفرنیا می گوید: «مدت زمانی که مردم صرف فناوری های نوین می کنند و دل مشغولی های ایجاد شده در اثر آن، این سوال را در ذهن ایجاد می کند که چرا؟ وقتی مردمی را می بینی که هنگام رانندگی مجبور به ارسال پیامک هستند، در حالی که به روشنی می دانند با این کار جان خود و دیگران را به خطر می اندازند، واقعا باید پرسید چه ضرورتی در مورد استفاده از این وسیله جدید وجود دارد؟»

اعتیاد یا عادت؟

این که آیا گوشی های همراه، کاربران خود را به صورت اعتیادآوری وابسته خویش می کنند، نامعلوم است.

دکتر دیوید گرینفیلد، روانشناس و نویسنده کتاب اعتیاد مجازی: راهنمایی برای سایت های اعتیاد آور، انجمن های اینترنتی و افرادی که عاشق آنها هستند، می گوید:

«این آگاهی وجود دارد که اینترنت و نحوه استفاده از رایانه کاملا اعتیاد آور است. در حالی که چشم خود را بر روی حقیقت اعتیادهای گوشی هوشمند می بندیم، اما درواقع این اعتیاد بالقوه وجود دارد. اعتیاد واقعی شامل تحمل رو به افزایش نسبت به یک ماده است (مانند مواد مخدر یا الکل)، بنابراین برای رسیدن به حالت خلسه باید بیشتر مصرف کنید. اما علایم ناراحت کننده هنگام ترک و اثر زیانبار بر روی زندگی، همه و همه از مضرات بارز اعتیاد به شمار می رود».

وی می افزاید: «فناوری های رایانه ای نیز می توانند اعتیادآور باشند؛ به این دلیل که روان گردان هستند. این تکنولوژی های جدید حالات روحی را تغییر داده و اغلب باعث ایجاد احساسات لذت بخش می شوند. پست الکترونیکی به طور ویژه باعث ایجاد احساس رضایتمندی می شود که علت آن (بر اساس آنچه روانشناسان نامیده اند) نسبت متغیر تقویت کننده می باشد. هیچگاه نمی دانیم کی قرار است یک نامه الکترونیکی خوشحال کننده دریافت نماییم؛ به همین دلیل دائما پست الکترونیکی خود را چک می کنیم. این کار مشابه اتفاقی است که در مورد ماشین اسلات[1] رخ می دهد؛ همیشه در انتظار آن ضربه لذت بخش هستیم. البته گوشی های هوشمند باعث می شوند تا علاوه بر استفاده از پست الکترونیکی از لذت پیگیری لحظه به لحظه ویدئوها، خوراک های Twitter و اخبار به روز شده بهره مند شویم. اما آیا این گونه رفتار کردن خارج از محدوده سلامتی است؟ پاسخ این سوال بستگی به این موضوع دارد که آیا این رفتار باعث ایجاد مزاحمت برای کار یا خانواده شما می شود یا خیر».

این گونه اختلالات می توانند کوچک باشند- مانند بی توجهی به دوستتان هنگام صرف ناهار، بخاطر ارسال مطلب در صفحه Facebook تان در مورد اینکه چقدر ناهار با دوستتان برای شما لذت بخش است!

و یا می توانند بزرگ باشند- مانند نادیده گرفتن همسر یا همکار پریشان حالتان در یک ملاقات، برای چک کردن ایمیل، یا حتی احساس اضطراب شدید در مورد این حقیقت که به نظر می رسد سایر مردم 24 ساعت روز و 7 روز هفته گوش به زنگ هستند پس شاید بهتر است ما نیز اینگونه باشیم.

اگر بخواهیم از موضوع اعتیاد صرف نظر کنیم ،سایر محققان علایم اختلال عملکردی در این قضیه را به روشنی در می یابند.

بر اساس مطالعه انجام شده در سال 2011 که در مجله «محاسبات شخصی و فراگیر» چاپ شد، مردم نسبت به خود گوشی های هوشمند ، به اندازه عادات توسعه یافته توسط آنها (مانند چک کردن مکرر و سریع آپدیت های اخبار، ایمیل ها یا ارتباطات شبکه های اجتماعی) اعتیاد ندارند.

این تحقیق نشان می دهد محرک های محیطی مشخص- مانند بی حوصلگی یا گوش دادن به یک سخنرانی- باعث آغاز عادت ها می شود. یک کاربر معمولی 35 بار در روز گوشی هوشمند خود را (هر کدام به مدت تقریبا 30 ثانیه) چک می کند. اما زمانی که کاربردهای اطلاعاتی گسترده تر باشند (مانند ارتباط با محل اقامت مخاطب مورد نظر) کاربرها به مراتب بیشتر از گوشی خود استفاده می کنند.

حیات دچار وقفه:

نیکولاس کار نویسنده کتاب نگرش های سطحی: بلایی که اینترنت بر سر مغزمان می آورد، می گوید: «علاوه بر ایجاد گونه ای وسواس، گوشی های هوشمند باعث ایجاد خطرات دیگری برای زندگی روانی ما می­شوند. گوشی های هوشمند به واسطه اندازه کوچک، سهولت استفاده، تکثیر برنامه های کاربردی رایگان یا ارزان، قابلیت برقراری ارتباط پیوسته و دائمی، رابطه ما با رایانه ها را در مسیری که پیش تر با لپ تاپ ها تجربه کرده ایم، تغییر می دهد؛ زیرا مردم گوشی های خود را از زمان بیدار شدن تا خوابیدن نزد خود نگه می دارند و طی این زمان ، سیلی از پیام ها و هشدارها و همچنین دسترسی آسان به تعداد بی شماری از منابع اطلاعاتی ضروری توسط این وسیله ایجاد می شود».

وی می افزاید: «با در نظر گرفتن نوع طراحی، این نوع محیط، محیطی پیوسته دچار وقفه و حواس پرتی است. گوشی های هوشمند بیش از سایر تجهیزات عصر جدید، فرصت تمرکز، درگیر تفکر و عکس العمل بودن، و یا حتی تنها بودن با اندیشه هایمان را از ما می دزدد».

نیکولاس کار ، خود گوشی هوشمند ندارد. (او که به طور مفصل در کتاب خود در مورد طریقی که فناوری های رایانه ای می توانند به طور عمومی قابلیت تمرکز و تفکر عمیق را از ما سلب کند می نویسد).

وی می گوید: «چیزی که پژوهش من ثابت کرد این بود که نوع بشر دارای تمایلی عمیق و ذاتی برای کشف تمامی آن چیزی است که در اطرافش رخ می دهد. این غریزه احتمالا در هنگام غارنشینی به بقای نسل ما کمک کرده است. ایمان دارم یکی از دلایل اصلی گرایش مردم برای استفاده وسواسی از گوشی های هوشمند این است که آنها نمی توانند این تصور را تاب بیاورند که ممکن است اطلاعاتی وجود داشته باشد که متوجه آن نشده اند. می دانم قادر به مقاومت در برابر این وسوسه نیستم، به همین دلیل تصمیم گرفتم به طور کلی از آن پرهیز کنم».

مدیریت استفاده از گوشی هوشمند:

نمی توانید به کلی قید گوشی تان را بزنید؟ متخصصان مراحل زیر را برای نوع استفاده شما پیشنهاد می­کنند:

- در مورد موقعیت ها و احساساتی که شما را مجبور به چک کردن گوشی تان می کند ،فکر کنید. آیا تنهایی، بی حوصلگی یا اضطراب علت این قضیه هستند؟ شاید چیز دیگری بتواند شما را آرام کند.

- هنگام زنگ خوردن گوشی (چه برای تماس، چه برای پیامک) قوی باشید. همیشه مجبور به جواب دادن نیستید. در واقع شما می توانید با خاموش کردن زنگ های هشدار از این وسوسه دوری کنید.

- در مورد عدم استفاده از گوشی تان در موقعیت های مشخص (مانند زمانی که با فرزندانتان هستید، در هنگام رانندگی یا ملاقات) یا ساعات معین (به طور مثال ساعت 9 شب الی 7 صبح) سخت گیر باشید. از اینکه مجددا لذت کنترل بر توجه و تمرکز خویش را بازیافته اید، محظوظ و شگفت زده خواهید شد (نیکولاس کار).

 

گروهی از افرادی که در شرکت مشاوره ای Boston Group مشغول فعالیت تجاری هستند، همین احساس را با شرکت در آزمون انجام شده توسط لسلی پرلو دریافتند.

همانطور که وی در کتاب خوابیدن با گوشی هوشمند ، شرح می دهد، این گروه دریافتند که استفاده از PTO (زمان خاموشی خودخواسته) در مورد میکرو رایانه هایشان، باعث افزایش بهره وری شده، رضایت شغلی را بیشتر می کند و تعادل بین زندگی و کار را بهبود می بخشد.

4 سال پس از این تجربه عملی، پرلو گزارش کرد:

«به شخصه برای مدیریت هوشمندانه تر گوشی خود، به طور کامل آن را کنار گذاشتم.

ابتدا با چک نکردن گوشی به مدت 15 دقیقه کار را شروع کردم و سپس زمان ها را به 30 و 60 دقیقه افزایش دادم (مگر در موارد اضطراری). تصمیم گرفتم تا از مرورگر وب گوشی مگر در مواردی که ضرورتا نیازمند اطلاعات هستم (مانند آدرس یا شماره تلفن) استفاده نکنم. و قسم خوردم تا به هیچ وجه از گوشی خود در مورد شبکه های اجتماعی استفاده ننمایم. همچنین یک تعهد محکم برای خود ایجاد کردم تا در هنگام رانندگی با گوشی پیامک ارسال نکنم، ایمیل نفرستم و وب گردی نکنم.

نتیجه؟ تنها پس از چند روز متوجه شدم میزان تمرکزم افزایش یافته، نسبت به اطراف آگاهی بیشتری دارم و آرامتر شده ام، و دیگر هدفم فقط برقراری نوعی ارتباط نبود، بلکه آگاهانه دنبال چیز خاصی می گشتم».



[1] ماشین خودکاری که پول را در سوراخ آن انداخته و کالای مطلوب را تحویل می گیرند.


گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، احسان جمال ریحان
منبع: webmd.com

گول افسانه‌های خوشبختی را نخورید؛ اگر می‌خواهید در زندگی شادتر باشید، اولین قدم این است که عقاید خود را در مورد خوشبختی، مورد انتقاد وارزیابی مجدد  قرار دهید.

ممکن است فکر کنید که برای خوشبخت‌تر بودن به چیزهای بیشتری احتیاج دارید – آزادی بیشتر، پول بیشتر، عشق بیشتر و ... (جای خالی را پر کنید) یا شاید خودتان را متقاعد کرده‌اید که (زندگی) دیگر از این بهتر نمی‌شود.

چنین عقایدی بیشتر به افسانه شبیه‌اند تا واقعیت. هرچند که افسانه‌ها معمولا دانه‌ای از واقعیت دارند، که می‌تواند جوانه بزند و رشد کند و تخم بدگمانی و شک و تردید را در وجود شما بکارد و در نهایت از رشد و نمو شما جلوگیری کند.

در اینجا شش افسانه رایج درباره خوشبختی را بر می شمریم، که در حقیقت می‌توانند از خوشبختی شما جلوگیری کنند. دانستن حقیقت می‌تواند شما را  برای داشتن یک زندگی شاد‌تر آزاد کند، نقطه شروع همینجاست.

1: انسان یا خوشبخت است و یا نیست.

فرض کنید دو فرزند دارید و آنها را عینا مثل هم بزرگ (تربیت) کرده‌اید، ولی آنها شخصیت‌هایی کاملا متفاوت دارند. مثلا یکی از آنها بداخلاق و دیگری خوش اخلاق است. این امر انکار حقیقت تاثیر ژن‌ها در خوشبختی یک فرد را خیلی مشکل می‌کند. شواهد نشان می دهد که ژنتیک تقریبا روی50% نقطه آغازین خوشبختی شما تاثیر می‌گذارد.

ولی بعقیده سانجا لیوبورمیرسکیPhD، مؤلف کتاب "چگونگی شاد زیستن: روشی جدید برای بدست آوردن زندگی دلخواه" و استاد روان شناسی در دانشگاه ریورساید کالیفرنیا، هنوز فاصله زیادی تا 100% باقی مانده است.

میرسکی می‌گوید، "تحقیقات نشان می‌دهد در صورتی که سعی  کنید می‌توانید شادتر باشید و فرقی نمی‌کند که نقطه اولیه خوشبختی شما کجا باشد". "شاید از نقطه یک به ده صعود نکنید اما می‌توانید خوشبخت‌تر باشید. این کار مانند هر هدف معنی داری در زندگی، فقط نیاز به تعهد و تلاش دارد."

او می‌گوید، نه تنها می‌توانید خوشبخت‌تر باشید، این کار حتی به مرور زمان ساده‌تر هم خواهد شد.آیا می‌خواهید روی بهبود روابطتان کار کنید، یک دفترچه قدرشناسی بنویسید، بدون داشتن چشمداشت، مهربان باشید یا یک برنامه صبحگاهی برای مدیتیشن یا ورزش ترتیب دهید؟ اینگونه تغییرات که متد‌های اثبات شده‌ای برای افزایش شادی در زندگی هستند، می‌توانند بعد از مدتی به عادت تبدیل شوند، یعنی درنهایت به تلاش کمتری برای انجام آنها نیاز خواهد بود.

2: خوشبختی یک مقصد (نهایی) است.

بسیاری از مردم خوشبختی را بصورت یک مقصد نهایی یا یک جسم قابل مالکیت تصور می‌کنند. این مالکیت می‌تواند ازدواج، پول و یا نقل مکان به یک محیط جدید باشد. البته چیزهایی مثل اینها می‌توانند به خوشبختی کمک کنند، ولی نه به اندازه‌ای که شما تصور می‌کنید. میرسکی معتقد است که فقط 10% از تمام تصویر شما از خوشبختی ،به این مسائل بستگی دارد.

با یک حساب سر انگشتی متوجه می‌شوید که حدود 40% خوشبختی شما به خودتان بستگی دارد. خوشبختی ماندگار به طرز  تفکر و رفتار شما وابسته است، که بیشتر از دیگر شرایط زندگی، تحت کنترل خود شما هستند.

رابرت بیسواس-دینر MS، مؤلف کتاب "خوشبختی: رمزگشایی دارایی‌های روان شناختی" هم با این نظر موافق است.

او می‌گوید، "خوشبختی یک خط پایان در مسابقه زندگی نیست"؛ یک فرایند و وسیله است. بیسواس- دینر می‌گوید انبوهی از داده‌های علمی وجود دارد که نشان می‌دهد وقتی مردم شادتر هستند سالم تر، کنجکاوتر، خوش مشرب تر، مفیدتر و خلاق تر می‌شوند و تمایل بیشتری به امتحان چیزهای جدید نشان می‌دهند.

او می‌گوید، "احساس خوشبختی زاییده تخیلات احساسی ما نیست" و در دراز مدت برای ما مفید و سودمند خواهد بود و نقشی واقعی در زندگی‌ ما ایفا می‌کند.

مایکل. ای. کوهن PhD، یکی از محققان فوق دکترای مرکز پزشکی اینترگراتیو (ترکیبی) در دانشگاه سانفرانسیسکو کالیفرنیا می‌گوید، که این کار در زبان روان شناسی به تئوری توسعه و ساخت احساسات مثبت معروف است.

کوهن اخیرا مطالعه‌ای علمی بر روی 86 دانشجو که گزارش روزانه‌ای از احساسات خود را ارائه می‌دادند انجام داد. محققان توانایی دانشجویان را در مقابله با  شرایط متغیر و چالش برانگیز می‌سنجیدند و از معیار خاصی برای ارزیابی میزان رضایت از زندگی آنها استفاده می‌کردند. این مطالعه نشان داد که احساسات مثبت انعطاف پذیری (مهارت در تشخیص و شناسایی موقعیت‌ها و مقاومت در برابر مشکلات) و همچنین میزان رضایت از زندگی را افزایش می‌دهند.

3: احساس شما پس از وصال فروکش می کند.

میرسکی می‌گوید، مردم بسرعت به تغییرات مثبت در زندگی خود عادت می‌کنند. در حقیقت سازگاری یکی از مهمترین جنبه‌ها در شادتر زیستن است. خانه‌ای که مدت‌ها برای خرید آن انتظار کشیده‌اید، ماشین جدید، کار آبرومند، همه اینها می‌توانند شما را بصورت موقتی شاد کنند اما با گذر زمان در پس زمینه زندگی پنهان خواهند شد.

چرا این اتفاق می‌افتد؟ به عقیده لیوبورمیرسکی، یکی از دلایل این است که، ما به چیزهای نو و جدید گرایش داریم. برای نیاکان ما نوگرایی نشانه‌ای از خطر و یا فرصت تازه بوده است(مثلا برای یک همسر جدید و یا غذای تازه). میرسکی می‌گوید، ما انسان‌ها، تفاوت را دوست داریم و از همسان بودن فراری هستیم، به این معنی که با آمادگی کامل خود را با تجربیات مثبت که در زندگی برای ما اتفاق می‌افتند، وفق می‌دهیم.

میرسکی که بعد از نقل مکان به سانتا مونیکای کالیفرنیا خود را سازگار با محیط زیبای اطراف خود دیده است ،می‌گوید، "به نظر من، شما می‌توانید با طرز فکر و رفتاری فعال و پیشرو از سازگاری با محیط اطراف خود جلوگیری کنید و یا آن را به تعویق بیاندازید". او برای بی اثر کردن این میل باطنی، سعی می‌کند که از منظره زیبایی که هنگام دویدن در امتداد اقیانوس می‌بیند لذت ببرد. او می‌گوید، که هر روز به تماشای آن منظره می‌پردازد و سعی می‌کند آن را "از چشمان یک توریست ببیند".

برای مقابله با عادت و سازگاری می توانید از نوگرایی به سود خود استفاده کنید. برای مثال، اگر احساس می‌کنید محل زندگی شما کمی تکراری شده است، می‌توانید اسباب و اثاثیه خانه را جابجا کنید (تغییر دکوراسیون دهید) و یا برای دوستان خود مهمانی ترتیب دهید. لیوبورمیرسکی تاکید می‌کند که چنین فعالیت‌هایی بیشترین تاثیر را دارند، چراکه انجام آنها مستلزم دقت بیشتر است.

4: کفه‌ی احساسات منفی همیشه از احساسات مثبت سنگین‌تر است.

کوهن می‌گوید، تاکنون تحقیقات نشان داده‌اند که احساسات منفی از احساسات مثبت قوی ترند. برای مثال مطالعات نشان می‌دهد که مردم نسبت به بردن 3$ و باختن 3$ عکس‌ العمل‌های متفاوتی نشان می‌دهند. بنظر می‌رسد که زیان دیدن تاثیر بیشتری از بدست آوردن سود داشته باشد.

کوهن می‌گوید، احساسات منفی می‌توانند لبه برنده تری نسبت به احساسات مثبت داشته باشند ،چراکه شما را وادار می‌کنند تا مشکل را پیدا کرده و آن را حل کنید. در مقابل یکی از یافته های کوهن که با مطالعات هم اثبات شده این است که احساسات مثبت با گذر زمان بر احساسات منفی پیروز می‌شوند؛ چراکه به شما اجازه می‌دهند تا داشته‌های خود را توسعه دهید.

کوهن می‌گوید، "ما به این نتیجه رسیده‌ایم که همانطور که احساسات مثبت بیشتر می‌شوند بالاخره به نقطه‌ای می‌رسیم که احساسات منفی دیگر تاثیر زیادی روی تامین منابع و رضایت از زندگی نخواهند داشت". "احساسات مثبت از شما در برابر احساسات منفی محافظت نمی‌کنند ولی با گذشت زمان می‌توانند شما را در مقابله با پیامد‌های احساسات منفی یاری نمایند".

کوهن همچنین تاکید می‌کند که این امر ممکن است برای افراد مبتلا به افسردگی و یا دیگر اختلالات جدی روانشناختی درست نباشد، اما اضافه کردن احساسات مثبت به روان درمانی معمولی برای بیمار مفید است.

5: خوشبختی با لذت جویی رابطه مستقیم دارد.

خوشبختی فقط تلنبار کردن تجربیات لذت بخش نیست. استفان. جی. پست PhD، یکی از مؤلفان کتاب "چرا برای آدم‌های خوب اتفاقات خوب می‌افتد: یک تحقیق جدید و هیجان انگیز برای اثبات رابطه بین انجام کارهای خوب و زندگی طولانی‌تر، سالم‌تر و شادابتر" تاکید می‌کند که در حقیقت، کمک کردن به دیگران (نقطه مقابل لذت‌ جویی) می‌تواند نزدیک‌ترین راه به سوی خوشبختی باشد.

به عقیده استفان، پروفسور طب پیشگیری و رئیس مرکز پزشکی مراقبتهای انسانی و مطالعات اخلاقی از دانشگاه استونی بروک در استونی بروک نیویورک،وقتی مردم از طریق کارهای داوطلبانه یا اعمال سخاوتمندانه به دیگران کمک می‌کنند، تقریبا نیمی از آنها احساس بزرگی می‌کنند و 13% آنها از تسکین دردهای جسمانی خود خبر می‌دهند.

استفان می‌گوید، "اکثر انسان‌ها آستانه کمی برای کارهای خوب دارند و با انجام کمترین فعالیت تفاوت را احساس می‌کنند". این فعالیت‌ها می‌توانند شامل انجام یک یا دو ساعت کارهای داوطلبانه یا پنج کار سخاوتمندانه در هفته باشد (کارهایی که در حالت عادی انجام نمی‌دهید).

استفان می‌گوید، تقویت روحیه از طریق کمک به دیگران با آزادسازی هورمون‌های سروتونین، اندرفین‌ها (مواد مخدر طبیعی بدن انسان) و اوکسیتوکسین که به"هورمون محبت"(هورمون عشق) معروف است و رفتارهای مددکارانه را تقویت می‌کند، اولین بار در دهه 1990 به ثبت رسید.

آیا محبت (عشق) ریشه در بیولوژی اعصاب ما دارد؟ یک مطالعه در آکادمی علوم طبیعی نشان داد که تنها فکر کردن در مورد کمک به یک مؤسسه خیریه دلخواه، منجر به واکنش قسمتهایی از مغز انسان به نام گذرگاه‌های مزولیمبیک یا مرکز پاداش مغز می‌شود؛ که به احساس شادمانی در انسان وابسته است.

استفان می‌گوید، "هرچند که فکر کردن در مورد بخشیدن یا نوشتن یک چک به تنهایی می‌تواند باعث بالا رفتن سطح شادمانی ما بشود، اما بنظر می‌رسد که تعامل رودررو تاثیر بیشتری دارد"."فکر می‌کنم که دلیل این امر درگیر کردن بیشتر و کامل تر قسمتهای مربوط به بخشندگی مغز از طریق تن صدا، حالات چهره و بدن است".

6: خوشبختی برای همه یکسان است.

اگر شما به دنبال یک گلوله جادویی و یا یک معجون حیات بخش برای افزایش شادی در زندگی هستید، بطور حتم نا امید خواهید شد. خوشبختی برای همه یکسان نیست (هیچ شاه کلیدی برای خوشبختی وجود ندارد).

در عوض راهکارهای بسیاری برای افزایش خوشبختی وجود دارد. مواردی برای امتحان در زیر لیست شده‌اند:

- کوهن می‌گوید، یک فعالیت پر معنی برای خود انتخاب کنید.چه این فعالیت در جهت تقویت حس قدرشناسی، تعلق، بخشش و یا خوش بینی باشد، در صورتی موفق خواهد بود که به شخص شما مربوط شود. و اضافه می‌کند که این امر شما را از زود عادت کردن به این فعالیت‌ ها باز می‌دارد.

- استفان پیشنهاد می‌کند، تا نقاط قوت خود را ارزیابی کنید و فعالیت هایی ترتیب دهید که از این هدایا به نحو احسن استفاده کنند. آیا شما آشپز خوبی هستید؟ اگر اینطور است برای یک بیمار بستری در خانه یک وعده غذا درست کنید. آیا یک معلم بازنشسته هستید؟ به تدریس خصوصی به یک کودک فکر کنید. موارد بسیاری برای انتخاب شما وجود دارد که فقط به ابتکار عمل شما بستگی دارند.

- لیوبورمیرسکی می‌گوید، در فعالیت‌های خود تنوع ایجاد کنید، چراکه تقویت شادمانی فقط با پیدا کردن فعالیت مناسب ممکن می‌شود. او برای رسیدن به این هدف به شرکت "سیگنال پترنز" در  ساخت یک نرم‌افزار آیفون به نام"Live Happy"کمک کرد. این نرم افزار با یک پرسش نامه کوتاه جهت شناسایی طرق خوشبختی مناسب برای شما مانند نوشتن دفترچه خاطرات (رویدادنگاری) یا تماس تلفنی برای تشکر از شخصی که به شما خوبی کرده است، آغاز می‌شود. لیوبورمیرسکی می‌گوید، اگر فعالیت انتخابی مورد علاقه شما نباشد، اراده خود(در انجام این کارها) را از دست خواهید داد.

وقتی بحث خوشبختی انسان در میان است، اراده قوی و تلاش برای قوی نگهداشتن آن ، می‌تواند یک زندگی پرمعنا و سرشار از شادمانی را در دسترس ما قراردهد.

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، بابک حسینی نژاد
منبع: medhelp.org

به مروز زمان که سن بالا می رود، حافظه نیز قابلیتهای خود را از دست می دهد. اما با انجام فعالیت های ذهنی و استفاده از یک الگوی زندگی مناسب می توان ذهن را سالم و فعال نگه داشت و از رکود آن جلوگیری کرد.

کاهش میزان کارایی حافظه بر اثر افزایش سن بیشتر بر حافظه کوتاه مدت اثر دارد تا حافظه بلند مدت. برای مثال ممکن است اسامی اشخاصی را که به تازگی ملاقات کرده اید، فراموش کنید یا اگر برای خرید به فروشگاه مراجعه می کنید، اقلام مورد نیازتان را فراموش کنید، اما بطور دقیق وقایع اتفاق افتاده در هفته های قبل یا سالهای قبل را به یاد می آورید.

خوشبختانه روش هایی برای مبارزه با فراموشی ایجاد شده در اثر کهولت سن، وجود دارد. ترکیبی از تحریک های ذهنی منظم و توجه به سلامت جسمی می تواند به ، هوشیار نگه داشتن ذهن در زمان افزایش سن کمک کند.

راههایی برای هوشیار نگه داشتن ذهن

در اینجا به چند روش برای مبارزه با فراموشی اشاره می شود:

- ذهن خود را فعال نگه دارید: به چالش کشیدن مغز به کمک فعالیت های ذهنی باعث تحریک سلولهای مغز و هوشیار نگه داشتن ذهن می شود . خواندن، نوشتن، فراگیری مهارتهای جدید و یا بازآموزی مهارتهایی که قبلاً داشته اید، از جمله فعالیت هایی هستند که انجام آنها  توصیه می شود. همچنین می توانید برای فعال نگه داشتن مغز، از حل مسائل پیچیده، بازیهای فکری و معماها استفاده کنید. انجام اینگونه فعالیت ها باید بخشی از زندگی روزمره شما باشند.

- استرس را از خود دور کنید: استرسهای طولانی بیش از چند هفته، با تغییر وضعیت تعادل شیمیایی مغز و آسیب رساندن به هیپوکامپوس( جایی که مغز خاطرات جدید خود را ذخیره می کند) ، باعث از بین رفتن حافظه می شود.

- فعالیتهای اجتماعی خود را ادامه دهید: ارتباط با سایر مردم  ، باعث بهبود عملکرد ذهنی فرد می شود، تعامل با اجتماع باعث تحریک فکر شده و منجر به عملکرد بهتر حافظه می شود. ارتباط با دوستان و حمایت آنها در زندگی باعث کاهش استرس می شود. تحقیقات نشان می دهد" تنهایی" احتمال از دست دادن حافظه و فراموشی و حتی دیوانگی را زیاد می کند.

- ورزش: فعالیت های ورزشی می توانند جریان خون بیشتری را به مغز برساند و این امر باعث تغذیه بهتر سلولهای مغز با اکسیژن و مواد مغذی سالم تر و تازه تر می شود.

- سیگار نکشید و بیش از حد مشروبات الکلی مصرف نکنید: افراد سیگاری ، در آزمون های مهارت های ذهنی نمره کمتری، بدست می آورند. همچنین استفاده زیاد از مشروبات الکلی، باعث فراموشی می گردد.

- آسیب ها: عامل اصلی از دست دادن حافظه و فراموشی، آسیبهای جدی است که به سر وارد می شود و در آینده می تواند به اختلالات مغزی و دیوانگی منجر گردد. توصیه اکید می شود زمانی که در فعالیتهای ورزشی با سرعت و خطر بالا شرکت می کنید و یا ورزشی را انجام می دهید که احتمال برخورد در آن زیاد است، حتماً از کلاه ایمنی استفاده کنید.

چه زمانی فراموشی آغاز می شود :

اینکه فرد از چه زمانی دچار بیماری زوال حافظه می شود، به طور قطع مشخص نیست. علائمی مانند جنون یا بیماری آلزایمر ... در اینجا به چند نشانه که بیانگر شروع این بیماری است ، اشاره می شود:

- فراموش کردن مسائل به طور چشمگیری افزایش می یابد: برای تمامی افراد اغلب اتفاق می افتد که برنامه های خود را فراموش کنند یا اینکه ندانند وسایل خود را کجا گذاشته اند. اما اگر برنامه و کارهای خود را مکرراً فراموش می کنید یا اشیاء را در جاهای اشتباه قرار می دهید و این امر به کرات اتفاق می افتد ، اینها نشانه ای است که باید جدی گرفته شود و علت آن بررسی گردد.

- فراموش کردن نحوه انجام کارهایی که قبلاً به دفعات زیاد آنها را انجام می دادید. مثلا اینکه نتوانید برنامه هفتگی خود را تنظیم کنید.

- مشکل بودن فراگیری مطالب جدید: اگر نتوانید مطالب جدیدی که برای شما توضیح داده می شود را درک کنید. حتی زمانی که احساس می کنید این مطالب بسیار ساده هستند.

- تکرار کردن گفته های خود: تکرار داستانها و خاطرات قدیمی خود، پرسیدن سئوالات مشابه یا تکرار مطالب در طول یک مکالمه، می تواند نشانه های افول حافظه باشد.

- سردرگمی: زمانی که کاهش حافظه به طور جدی مطرح شود، به جایی می رسد که در محله های قدیم خود، نتوانید راه را پیدا کنید و گم می شوید. یا اجسام را در مکانهای نامناسب قرار می دهید که بعدها پیدا کردن آن برای همه مشکل می گردد. مانند کیف پولتان. چرا که به خاطر نمی آورید جای اصلی آن قبلاً کجا بوده است.

اگر هر یک از این علائم را در طول روز مشاهده کردید، لازم است به پزشک معالج، مراجعه کنید. پزشکان معمولاً در این مواقع، با انجام سئوالاتی یا برگزاری آزمون های حافظه ، میزان کارایی ذهن شما را می سنجند. ممکن است توصیه هایی برای افزایش عملکرد حافظه شما داشته باشد و یا در صورت نیاز از دارو درمانی برای مقابله با افزایش بیماری و جلوگیری از بروز آلزایمر و بیماری های حادتر استفاده می کند.

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، نیوشا وکیلی
منبع: webmd.com

آیا برخی انسانها ذاتاً خوشحال و برخی دیگر غمگین اند؟

مدت ها اعتقاد بر این بود که اکثر مردم علی رغم وقایع زندگی به طور طبیعی خوشحال یا غمگین اند. اما این دیدگاه در سال های اخیر با توجه به شناختی که مردم از خوشبختی  به عنوان یک علم حاصل کرده اند ، تغییر کرده است.

نتایج یک مطالعه  که درسال  2010  منتشر شد، نشان داده است که خوشحال ترین کشور جهان دانمارک است.

دراین مطالعه که دربارۀ درآمد، شادی، و رضایت مردم کشورها انجام شد ،مردم دانمارک در رضایت از زندگی:رتبۀ اول،در احساسات مثبت :رتبۀ هفتم ودر بخش درآمد :رتبۀ پنجم را کسب کردند. در همین مطالعه ساکنان ایالات متحده در رتبۀ اول درآمد ، رتبۀ 16 رضایت از زندگی  و رتبۀ  26 احساسات مثبت قرار دارند.

آیا احساسات مثبت قویترند یا احساسات منفی؟

دانشمندان با توجه به ارزیابی احساسات مثبت و منفی برندگان و بازندگان مسابقات تا مدتها احساسات منفی را قوی تر از احساسات مثبت می دانستند. در همین ارزیابی ها بر آنان محقق شد که انسان ها واکنش های کاملاً متفاوتی  در برابر برد و باخت بروز می دهند. اما امروزه اگر چه احساسات منفی در لحظه قوی تر عمل می کنند ،اما ثابت شده است که با مرور زمان احساسات مثبت برنده اند ، زیرا به کمک آنهاست که شما پس از هر شکست از جا بر می خیزید و با هر آنچه دارید زندگیتان را می سازید.

به طور کلی انسان های خوشبخت درآمد یا هوش بیشتری نسبت به دیگران ندارند.

هیچ مدرک موثقی در دست نیست که پول را مستقیماً با شادی یا ذکاوت ارتباط دهد.مطالعات نشان داده اند که انسانهای خوشحال معمولاً قدردانی شان را به طور مرتب ابراز می کنند، خوشبینی را تمرین می کنند ، اکثر اوقات مهربانند، از اتفاقات لذت بخش نهایت استفاده را می برند و آنها را ایجاد می کنند و بخشش را تمرین می کنند.

نتایج یک مطالعه در سال 2009 نشان داده است که مردم آمریکای جنوبی خوشحال تر ازساکنان دیگر نواحی این کشورند.

دربارۀ مهمان نوازی و آفتاب تابان این ناحیه بسیار شنیده ایم، اما مطالعات جدید نشان داده اند که ساکنان ایالت های جنوبی از خوشحالترین مردمان هستند در حالی که ایالتهای شرقی از جمله نیویورک در انتهای این فهرست قرار دارند.

هورمون های خوشحالی

خوشحالی ، احساس خوب و سرحالی با ترشح هرمونهای  سروتین و اندروفین  در ارتباط است که از آنها به عنوان افیون های طبیعی بدن یاد می شود.اوکسیتوسین هرمون مرتبط با احساسات دوست داشتن، آرامش ودلسوزی است و تریپتوفان نیز نقش مشابهی دارد اما بدن نمی تواند آن را تولید کند. بنابراین رژیم غذایی شما باید شامل این مادۀ شیمیایی باشد. این ماده درغذاهایی مانند: گوشت، مرغ، پنیر،ماست ،ماهی و تخم مرغ  وجود دارد.

پول بیشتر موجب خوشحالی می شود یا رابطۀ جنسی؟

برای زوجهای بی پولی که بیشتر وقتشان را در اتاق خواب می گذرانند این خبر خوبی ست ، زیرا تحقیقات نشان داده اند که رابطۀ جنسی در مقایسه با پول نقش پررنگ تری را در شاد کردن شما ایفا می کند. شادترین انسانها کسانی هستند که بیشتر فعالیت جنسی دارند.

آیا می دانید راه مسولیمبیک چیست؟

راه مسولیمبیک (mesolimbic) قسمتی از مغز است که به احساس لذت مربوط است.

یکی از راههایی که برای درمان مشکلات روحی و جسمی و سرعت بخشیدن به بهبود بیماریها از آن استفاده می شود، موسیقی تراپی است.

موسیقی راه بسیار سالم و مؤثری برای بروز احساسات است. ریتم و آهنگ شما را هیجان زده یا آرام می کند. این روش درمانی ضربان قلب و فشار خون شما را پایین می آورد، و توانایی شما را در تفکر، یادگیری، استدلال وخرد ورزی و یادآوری مطالب بالا می برد.

سرکوب غم و ناراحتی کلید دستیابی به خوشبختی نیست.

داشتن دید مثبت به این معنی نیست که هرگز نباید به خود اجازۀ غمگین شدن بدهید. شادی ساختگی خوب نیست. با سرکوب غم شما بسیاری از احساسات مثبت دیگر را نیز سرکوب می کنید. کسانی که احساسات خود را سر کوب می کنند ، افسرده و مضطرب می شوند.

برای شاد بودن احساس قدردانی و شکرگزاری مؤثرتر از خوشگذرانی است.

البته که شما برای شاد بودن نیاز به خوش گذرانی دارید، اما روانشناسانی که بر تأثیر احساسات مثبت مطالعه می کنند ،بر این باورند که شکر گزاری اگر به صورت یک تمرین مرتب و آگاهانه انجام شود، احساس شادی می آفریند. آنها معتقدند که احساس شکرگزارانه کاری است که شما در برابر آنچه منتظرش هستید انجام می دهید.برای تمرین این عادت نوشتن آنچه از داشتنش متشکرید و آنچه میخواهید بعدها از داشتنشان شکرگزار باشید راه خوبی است.

"hedonophobia" ,"hedonism" و "hedonist" واژه هایی هستند که ریشه در زبان یونانی دارند.

همۀ این واژه ها از ریشۀ hedone به معنی لذت و خوشگذرانی، مشتق شده اند. Hedonism"" فلسفه ایست که بر لذت و خوشی در زندگی تأکید دارد و آن را هدف از زندگی میداند . پیروان این فلسفه نیز جستجوگران لذت اند.

خندیدن و تماشای کمدی ها جریان خون و ایمنی بدن را افزایش می دهد.

برخی مطالعات نشان داده اند که استفاده از حس طنز سلولهای ایمنی را فعالتر می کند و توانایی بدن را در پادتن سازی در برابر عفونت ها افزایش می دهد.در یک تحقیق دیگر که در دانشگاه مریلند انجام شد برای داوطلبان فیلم هایی از دو ژانر کمدی و تراژدی نمایش داده شد . پس از نمایش رگهای خونی کسانی که کمدی دیده بودند ، عملکردی  طبیعی داشت ، اما تماشاگران تراژدی رگهایشان منقبض و جریان خونشان محدود شده بود.

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، سمن سجادی
منبع:www.webmed.com